کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : امیر عباسی، میثم مومنی نژاد     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول     قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)    

پخش سبک    

به عـرش خـدا قـائـمه فـاطمه            به لـبهـای ما زمـزمـه فاطمه

به لطف و کرم خاتمه فاطمه            اُمـیـد دل مــا هـمـه فـاطــمـه


اُمـیـد دل مـا هــمـه فـاطــمـه

******************

گرفتم ز مهر شما رنگ و بو            بـه من داده حُـبِّ شـمـا آبـرو

گـدای تو گـشتن مرا افـتخـار            فـدای تـو گـشـتـن مـرا آرزو

اُمـیـد دل مـا هــمـه فـاطــمـه

******************

تو بر ما چـراغ هـدایت شدی            تجـلّـی جـود و عـنـایت شدی

به پهلوی بشکـسته با قـدّ خـم            فـــدایــیِّ راه ولایــت شـــدی

اُمـیـد دل مـا هــمـه فـاطــمـه

******************

به قربان آن خوبی و پاکی‌ات            به قـربان آن روح افـلاکی‌ات

به قربان آن صورت نیلی‌ات            به قـربان آن چـادر خـاکی‌ات

اُمـیـد دل مـا هــمـه فـاطــمـه

******************

شنـیـدم تو را بـی‌بهـانه زدنـد            ز جـور و ستم ظالـمانـه زدند

شنیدم که در پیش چشم عـلی            به بـازوی تو تـازیـانـه زدنـد

اُمـیـد دل مـا هــمـه فـاطــمـه

******************

همانجا شـروع گـشته راه بلا            همان در مدینه همان کوچه‌ها

حسینت همانجا جدا شد سرش            امان از حـسین و غـم کـربـلا

اَمیـری حسیـنٌ وَ نعـم الامیـر

******************

شهـید عـلـی، ای شهـود عـلی            مکن گـریـه ابر کـبـود عـلـی

مخوان قصۀ مرگ پروانه را            که لرزد چو شمعی وجود علی

مرو فاطمه، فاطمه جان مرو

******************

امـیـدم از این زندگـانـی مرو            تو عمری نداری، جوانی مرو

تو آن هـمسر با وفـائی، بـمان            تو آن مـادر مـهـربـانـی مـرو

مرو فاطمه، فاطمه جان مرو

******************

بسوزم چو شمعی ز سو سوی تو            تو از من خجل، من هم از روی تو

طنابی که بـسته به بازوی من            غلافی که بشکسته بازوی تو

مرو فاطمه، فاطمه جان مرو

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : ترکیب بند

نبوّت ناتمام است و علی تنهاست بی‌زهرا           ولایت کشتی گم گشته در دریاست بی‌زهرا
چنان که بی‌علی زهرا ندارد کفو و همتایی           علی آری علی یکتای بی‌همتاست بی‌زهرا


به قدر قدر و کوثر می‌خورم سوگند نزد حق           که قدر قدر و کوثر هر دو ناپیداست بی‌زهرا
نه جنّت را نه کوثر را نه غلمان را نه حورا را           نه دنیا را نه عقبی را نخواهم خواست بی‌زهرا
مـبـادا نـاقـۀ او پا گـذارد دیر در محشر           که حتی انبیا را بانگ وانفساست بی‌زهرا
به آیات شفاعت می‌خورم سوگند در محشر           شفاعت را نه مفهوم است و نه معناست بی‌زهرا
به پیشانی اهل جنّت این مصراع بنوشته           که جنّت دوزخ رنج و عذاب ماست بی‌زهرا
مـحـبّـت آب داده لالـه‌هـای بــوسـتـانـش را
شـفاعت می‌کشد در حـشر ناز دوستانش را

محمد جان جان عالم و زهرا بود جانش           از آن می‌گفت ای جان پدر بادا به قربانش
زمین و آسمان مهمان سرا و میزبان زهرا           ملک در عرش و جن و انس در فرشند مهمانش
چگونه، کی، کجا از خلق آید وصف بانویی           که ذات حق ثناگو باشد و احمد ثنا خوانش
به قرآن می‌خورم سوگند بی‌جا نیست گر گویم           محمد خاتم پیغمبران زهـراست قـرآنش
اگر بی‌مهر او سلمان گذارد پای در محشر           مسلمان نیـستم بالله اگر خوانم مسلمانش
مناز اینقدر بر عیسای خود ای مادر عیسی           دو عیسی آفرین پرورده این مادر به دامانش
نه جن و انس و حوری و ملک گشتند مبهوتش           که علم کل امیرالمومنین گردیده حیرانش
ثناها گفته و خواندند در امکـان بسی او را
به جز آنکس که خلقش کرده نشناسد کسی او را

تو زهرایی تو زهرای محمد پروری زهرا           رسول الله را هم دختری، هم مادری زهرا
نـبی را پـارۀ تن روح مابین دو پهلـویی           امیرالمومنین را رکن و کفو و همسری زهرا
گواهی می‌دهم ای روح احمد هستی حیدر           که تو هم مصطفی، هم فاطمه، هم حیدری زهرا
گهی گویم امیرالمومنین برتر بود از تو           گهی بینم تو از او در جلالت برتری زهرا
تو والشمسی، تو واللیلی، تو والفجری، تو والعصری           تو نوری، هل اتایی و الضحایی کوثری زهرا
تو از مریم، تو از هاجر، تو از حوا، تو از ساره           نه، تو از انبیا جز احمد مرسل سری زهرا
امـیـد رحـمـة لـلـعـالـمـین محـبـوبۀ داور           پناه انبـیا در گیر و دار محـشری زهـرا
تو سـرِّ نـاشـنـاس ذات پـاک حـق تـعـالایـی
نمی‌دانـم که هـستی آنـقـدر دانم که زهـرایی

سلام الله ای جان محمد، بر تن و جانت           که پیغمبر کند تعظیم و بوسد همچون قرآنت
تویی آن سرمدی بحر و تویی آن احمدی کوثر           که جوشد تا قیامت گوهر عصمت ز دامانت
خدا خود بر محمد کرد ابلاغ سلامت را           محمد گـفت جانان منی جـانم به قربانت
تو از روز نخستین میزبان خلقتی زهرا           تمام آفـریـنـش تا صف حشرند مهـمانت
تویی انسیة الحورا، تویی حوراء الانسیه           همه در حیرتم حوریه خوانم یا که انسانت
تو نـوراللهی و نورٌ عـلیٰ نورند اولادت           تو الرحمانی و حق داده لؤلؤ داده مرجانت
نه تنها خواجۀ لولاک برخیزد به تعظیمت           که جبریل امین آرد سلام از حیِّ سبحانت
تو روحی، روح مابین دو پهلوی رسول استی
بتول استی، بتول استی، بتول استی، بتول استی

تو مام یازده عیسای عیسی آفرین استی           تو سرتا پا تـمام رحـمة لـلعـالـمین استی
تو از صبح ازل منصورۀ اهل سماواتی           تو تا شام ابد عرش الهی در زمین استی
امیرالمومنین دست خدا بود و یقین دارم           که تو یا فاطمه دست امیرالمومنین استی
علی حبل المتین باشد به قرآن حیِّ سرمد را           یقین دارم تو حبل محکم حبل المتین استی
شنیدم بعد احمد جبرئیلت هم سخن بودی           چه می‌گویم تو خود استاد جبریل امین استی
تو منصوره، تو صدیقه، تو راضیه، تو مرضیه           تو توحیدی، تو قرآنی، تو ایمانی، تو دین استی
تو هم روح الفؤاد استی، تو هم باب المراد استی           تو هم عین الحیات استی، تو هم حق الیقین استی
اگر چه در ثـنایت دُر فـشاندم یا گهـر سفـتم
تو بالاتر از آنی من به قـدر فهـم خود گـفـتم

قیامت روز قدر و اقتدار توست یا زهرا           عذاب و عفو هم در اختیار توست یا زهرا
شفاعت می‌کنی در حشر کل دوستانت را           کرامت تا ببخشی بی‌قرار توست یا زهرا
نه تنها آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی           رسول الله هم چشم انتظار توست یا زهرا
رها کردن، گرفتن، عفو کردن، حکم فرمودن           به تو تفویض از پروردگار توست یا زهرا
تو کوثر بودی و گشتی عطا بر احمد مرسل           که این سوره فقط در انحصار توست یا زهرا
تمام آفـرینش در مزارت گـشته گم آری           کجا از دیده‌ها پنهان مزار توست یا زهرا
میان دشمنان تنها حمایت از علی کردن           به دست و سینه مُهر افتخار توست یا زهرا
مدینه خواست از نفرین تو زیر و زبر گردد
فـداکاریت باعث شد که حیـدر زنده برگردد

تو در بیت ولایت شمع سوزان علی بودی           تو جانان محمد بودی و جان علی بودی
چگونه حرمتت پامال شد ای سورۀ کوثر           چرا نقش زمین گشتی تو قرآن علی بودی
علی حق داشت گر از هجر تو سرو قدش خم شد           تو سرو و باغ و بستان و گلستان علی بودی
نه در شام عروسی، نه ز صبح روز میلادت           تو پیش از خلقتت در عهد و پیمان علی بودی
تو تا رفتی علی تنهای تنها شد، که تو تنها           شریک درد و غم های فراوان علی بودی
تو با دست شکسته، دست حیدر بودی ای زهرا           تو با اشک پیاپی چشم گریان علی بودی
ندارد شیر حق بعد از تو همتایی و هم شأنی           تو همتای علی بودی و هم شان علی بودی
عـلـی مـی‌دیـد مـرآت الـهـی را بـه دیـدارت
چگونه پیش چشم او جسارت شد به رخسارت

شگفتا اهل دوزخ باغ رضوان را زدند آتش           شیاطین بیت ذات حیِّ سبحان را زدند آتش
الهی جسمشان در نار قهـر کـبریا سوزد           که هیزم جمع کرده کعبۀ جان را زدند آتش
به دین کردند با شمشیر دین از چار سو حمله           ز قرآن دم زدند و بیت قرآن را زدند آتش
گلی را که نبی پرورد با ضرب لگد چیدند           به غنچه حمله کردند و گلستان را زدند آتش
به قرآن می‌خورم سوگند سوزاندند قرآن را           به ایمان می‌خورم سوگند ایمان را زدند آتش
مسلمان نیستم گر کذب گویم، نامسلمانان           از این بیداد قلب هر مسلمان را زدند آتش
به ناموس الهی حمله ور گشتند نامردان           همان قومی که بیت شاه مردان را زدند آتش
نمی‌گـویم که تنها دخت احـمـد را زدند آنجا
محـمـد را، محـمـد را، محـمـد را زدنـد آنجـا

خدای من بهشت و شعله‌های نار یعنی چه؟           خطا کاران و بیت عصمت دادار یعنی چه؟
جسارت های دیو و صورت انسیة الحورا           گل بی‌خار و باغ وحی و نیش خار یعنی چه؟
نگـاه شیر حق و تـازیانه خوردن زهـرا           طناب خصم و دست حیدر کرار یعنی چه؟
امیرالمـومنین تـنها میان آن هـمه دشمن           یگانه حامیش بین در و دیوار یعنی چه؟
مگر نه سینۀ زهرا، بهشت مصطفی بودی           بهشت مصطفی و صدمۀ مسمار یعنی چه؟
فشار در، غلاف تیغ، قتل طفل شش ماهه           به ناموس الهی این چنین رفتار یعنی چه؟
مدینه زیر و رو شد از صدای نالۀ زهرا           خـدایا بی‌تفـاوت بودن انصار یعنی چه؟
نه تنها سوخـتـند از آتش کـین بیت مـولا را
مسلمانان به پیـغـمـبر قـسم کـشتـند زهـرا را

تو طوبای علی بودی، چرا بشکست پهلویت           تو مرآت خدا بودی، چرا شد نیلگون رویت
تو روح مصطفی بودی، چرا پشت در افتادی           تو دست مرتضی بودی، چرا بشکست بازویت
خدیجه کو که گیرد در بغل چون جان شیرینت           محمد کو که در بر گیرد و چون گل کند بویت
اگرچه در پس در، حبس شد در سینه فریادت           صدای یا علی سر می‌کشید از تار هر مویت
تو با دست شکسته لب گشودی تا کنی نفرین           امیرالمومنین با دست بسته شد دعاگویت
مصیبت های تو از آسمان ها بود سنگین تر           که در سن جوانی این چنین خم گشت زانویت
چرا در هم شکستی ای محمد در قد و قامت           چه با مهر رخت شد ای قمر شرمنده از رویت
چه شد با تو چه پیش آمد که با آن صبر بسیارت
طلب کردی هماره مرگ خود از حیِّ دادارت

تو در راه امیرالمومنین خود را فدا کردی           تو با ایثار جان حق ولایت را ادا کردی
تو بر حفظ علی با طفل معصومت سپر گشتی           تو حتی بین دشمن چار کودک را رها کردی
تو زینب داشتی ای بانوی خلقت چه پیش آمد           که چون نقش زمین گشتی کنیزت را صدا کردی
مدال روی بازویت گواهی می‌دهد آری           که جان دادی طناب از دست حبل الله وا کردی
تو از دور علی، روبه صفت ها را پراکندی           تو در یک شهر دشمن، یاریِ شیر خدا کردی
تو برگرداندی از مسجد امامت را سوی خانه           تو دخـتر تربیت بهر قـیام کـربلا کردی
تو با نطق رسایت خطبه خواندی از علی گفتی           تو ما را با علی تا صبح محشر آشنا کردی
ولایت زنده از نطـق رسای توست یا زهرا
غـدیـر دوم ما خـطـبه‌هـای توست یـا زهـرا

سلام ما به سوز و گریه و تاب و تبت مادر           سلام مرغ شب بر ذکر یا رب، یا ربت مادر
سلام ما به پایـان غـروب درد انگـیزت           سلام ما به غسل و کفن و تشییع شبت مادر
سلام ما به غمهایی که کردی از علی پنهان           سلام ما به اشک بی‌صدای زینبت مادر
سلام ما به آن آخر نگاه و آخرین ذکرت           که وقت دادن جان، گشت جاری بر لبت مادر
سـلام ما سـلام ما سـلام ما بـر آن بـانـو           که درس عصمت و ایمان گرفت از مکتبت مادر
سلام ما به فرزندان پاکت تا صف محشر           که تو خود آسمان استی و آنان کوکبت مادر
سلامی پاک همچون آیۀ تطهـیر از میثم           به سبطین و دو دخت و شوهر و اُم و ابت مادر
به هر جا رو کنم شهر و دیار توست یا زهرا
دل هر شیعه تا محـشر مزار توست یا زهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

نه تنها خواجۀ لولاک برخیزد به تعظیمت           که جبرییل امین آرد سلام از حیِّ سبحانت

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

سیـنه‌ها مانـده پُـر از نالۀ نـشنـیده هنوز            مانده خورشید ز غم رویْ خراشیده هنوز

اشک خونین همه را می‌چکد از دیده هنوز            بـدن خـتـم رسـل دفـن نگـردیـده هنـوز


چــرخْ آبستـن بــیــداد ز بــیــداد شـــده

حمله بر مرکز عدل و شرف و داد شده

خلـف شـوم سـقـیـفـه، حَـکـمِ نـامشروع            سر برآورده و بـیدادگـری کرده شروع

یــافـتــه فـتـنـۀ او تـا ابـدالـدهـر شـیـوع            کینه‌توزان همه در محضر او کرده خضوع

رفـته از یـاد هـمه خاطـرۀ روز غـدیـر

همه در سلـسلـۀ دیـو هـوا گـشتـه اسیـر

تـیـرگـی آمـده انــوار جــلــی را بـبـرد            از مــیـان آیــنــۀ لــم‌یــزلــی را بــبــرد

از دل خـلـق، تــولای ولــی را بــبــرد            بـاطـلـی آمـده تـا حـق عــلـی را بـبــرد

شهر با این خلف شوم، هم آغـوش شده

وحی، بیگـانه و توحیـد، فـرامـوش شده

که گمان داشت که امّت ز پیمـبر ببُرند            در هجوم عـطش از ساقـی کوثـر ببرند

دل ز تطهیـر و ز صدیـقـۀ اطهـر ببرند            قـبله را روی به قـبله ز جفا سـر ببرند

یـار دشمن شده و پشت به مـولا بکـنند

حمله بـر بیـت خـداونـد تـعـالی بکـنـنـد

جانـشین نـبی آن است که جانـش بـاشد            «هل اتی» در گـرو قرصۀ نانش باشد

آیـۀ «بلِّغ» و «تطهیر» به شأنش باشد            فـتح بـدر و اُحد و خـیبـر از آنـش بـاشد

خصم را نیز بر این نکته بسی اقرار است

که علی یاور یار است، نه یار غار است

آنکه پیوسته خدا دید و خدا دید علی است            آنکه یک آن به خدا شرک نورزید علی است

آنکه حق دور سرش یکسره گردید علی است            آفتابی که درخشیـد و درخشید علی است

نه فـقـط عـالـم و آدم بـه عـلی مـی‌بـالـد

به خـدا ذات خـدا هم به عـلـی می‌بـالـد

پـای اغـیـار کجـا و حــرم یــار کــجــا            خـانـۀ وحـی کجـا و شــرر نــار کـجــا

سـیـنـۀ حـور کـجـا و در و دیـوار کجـا            بـازوی بـستـه کجا، حـیـدر کـرار کجـا

حــرم امـن خـــدا در شــرر آتـش بــود

پشت در صورت زهـرا سپـر آتش بود

باغ، پامال خزان گشت و فدا شد محسن            میـوۀ نـورسِ از شاخـه جـدا شد محسن

سپـر سیـنـۀ نامـوس خــدا شــد محـسن            حقش از ضرب لگد سخت ادا شد محسن

نه فقط در صدف آن دُرّ گران را کشتند

بلکه یک سوم سادات جهان را کـشتـند

زین ستم دست عدو تا صف محشر شد باز            تــا ابـــد کـشـتـن اولاد عـلـی شد آغـاز

بــه خــدایــی خــدای اَحــد بـنــده‌نــواز            سرکشیـد آتـش این فتنه ز دامان حجاز

نه فـقـط خـانـه ام‌الـنـُّجـبـا را ســوزانـد

حـرم محـتـرم کـرب و بلا را سـوزانـد

چـه بگویم کـه به اولاد پیـمبر چون شد            پس از آن کـشتن اولاد علـی قـانون شد

دامـن دهـر ز خـون همگـان گلگون شد            آسمان، اشک‌فشان، خاک، محیط خون شد

بـشنـویـد ای هـمۀ امت اسلام به گـوش

نالۀ فـاطمه تـا حـشر نـگـردد خـامـوش

با چنین کشته شدن آل پیمبر زنده است            خط سرخ علوی تا صف محشر زنده است

شیعه زنده است، همان‌گونه که حیدر زنده است            کافراننـد همه ابتـر و کوثـر زنـده است

ای به جان و تنتان باد درود و صلوات

نظم میثم همه از خون شما یافت حیات

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ( 10 شب )

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک                                     آتش زدن در و دیوار

از خانـه مـی‌زد آتــش زبانـه            آمـــده قــنـفــذ بــا تــازیــانـه

غنچه و گل شد پرپر از کینه            بیت الاحزان شد شهر مدینه


آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

خـزانِ ظلــم و هسـتِ زهـرا            غـلاف شمشیر، دستِ زهرا

حال پیغمبر در جنان زار است            فـاطمه بین در و دیوار است

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

خـتـم رُسُـل را نـور دو دیده            طفلش شهید و خودش شهیده

نــــالـــۀ او آه ولایــت شــــد            جـان فــدای راه ولایـت شـد

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

*************** کوچه بنی هاشم ****************

بهـر دفـاع از رهـبـر خـدایـا            به خـاک کوچه افـتاده زهـرا

شد گـل یاس طلعـتـش نـیـلی            در ره اسلام خورده او سیلی

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

غـم تـو آتـش در دلِ من شـد            چـشم کـبـودت قـاتـل من شد

داغت ای سـوز آه شـبگـیـرم            در طـفـولـیـت می‌کـند پـیـرم

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

**************** بیت الاحزان *****************

شد بیت الاحزان ویران ز کینه            خجـالـت از تو کِـشَد مـدیـنـه

بَــهــرِ آوا و گــریــۀ مــاتــم            تـا اُحُـد رفـتـی تو به قـدّ خـم

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

می‌شدی عازم با سوزِ سیـنه            با حَـسَـنـیـنـت تو از مـدیـنـه

از سحر تا شام ناله می‌کردی            دشت دل را پُر لاله می‌کردی

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

ببین عموجان دل بی‌شکیب است            فاتح بدر و خیبر غریب است

بس جنایت بر دین و آئین شد            رهبر عـالم خـانـه‌نـشـیـن شد

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

***************** اذان بلال ******************

یــاور طــاهــا بـگــو أذانــی            مــــؤذّن مـــا بــگـــو أذانــی

ای اذان گوی شهـر پیغـمـبر            کن به تکبیرت نهی از منکَر

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

دلم ز صوتت زیر و زِبَر شد            زنــده بــرایـم یــاد پــدر شـد

ای أذانِ تـو مــونـس جــانــم            هـمـدمـم گـشـته درد پـنهـانـم

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

بـبـین دلـم در مـاتـم نـشـسـته            ببـین شدم من پهـلـو شکـسته

تو به تکبیرت بانگ غربت زن            در اذانـــت دادِ ولایـــت زن

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

**************** بستر شهادت *****************

بهـر دفاع از اسلام و رهـبر            در بیـن بـسـتر افـتـاده مـادر

آمده از غـم جـان من بر لب            شد روان اشک از دیدۀ زینب

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

ای مهر اثـر از شفـق نداری            دیگر به جسمت رمق نداری

کم‌کم از ظلـم خصمِ پیغـمـبر            یـاسِ عـمر تو می‌شود پـرپر

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

دردت همیشه از من نهـفـتی            با دخـترت از کوچه نگـفـتی

شـاهـد تـو ای نــور افـلاکـی            صورت نیـلی، چـادر خـاکی

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

**************** شب شهادت *****************

شهـر مدینه وادی غـم هاست            شـب وصــال امّ ابـیـهـاسـت

جاری از دیده اشک مولا بود            آخرین شب از عمر زهرا بود

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

بـوی یتـیـمی می‌رسد امشب            زین سوزِ غم بر مشامِ زینب

مصحف اشکش خواندنی باشد            مـادرم دیگـر رفـتـنـی بـاشد

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

از چه تو رنگی بر رخ نداری            بهـر ولایت جان می‌سپـاری

یـاس رخـسـار تو شده نـیـلی            پیش چشم من خورده‌ای سیلی

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

**************** روز شهادت *****************

دارالـمصائب قـلـب هـمه شد            مظلوم عـالـم بی‌فـاطـمـه شد

آه و  واویـــلا از دلِ مــــولا            داغ زهــرا شـد قـاتـل مــولا

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

چون باخبر شد از داغ زهرا            گردیده بی‌هوش از غصّه مولا

فـاتـح خـیـبـر بر زمین افـتاد            گوئیا آن دم مرتضی جان داد

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

یـار و انـیـس و دلـبـر زهـرا            آمـد کــنــار بــسـتــر زهــرا

گفت و من نور منجلی هستم            دیدگان بگشا من عـلی هستم

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

**************** شام غریبان *****************

از داغ زهرا هر دیده گریان            سوزد، دلـم در شـام غـریبان

کـعــبـۀ دلـهــا آجــرک الـلـه            مـهـدی زهــرا آجـرک الـلـه

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

شدم ز ناله بی‌صبر و بی‌تاب            بر جسم زهرا، أسما بزیر آب

بسکه دشمن بر او ستم کرده            بـازوی یـار مـن ورم کــرده

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

سوز جهان از خروش حیدر            تابوت زهرا بر دوش حـیدر

گـوید ای یـار قـد کـمـان من            می‌روی در خاک ای جوان من

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

**************** بعد از شهادت ****************

ای مـهـربـانـم زهـرا کجایی            آرام جـانــم داد از جــدایــی

رزق محـبـوب تو بلا گـشته            بی‌تو کـاشانه بی‌صفـا گـشته

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

جـان گُـلانـم رسیـده بـر لـب            چـادر خـاکـی بر سـرِ زینب

ای شمـیم تو عـطـر ریحـانه            جای تو خالی است بین این خانه

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

******************

بعد از عروجت ای همدم من            چـاه مـدیـنـه شد مَـحـرم مـن

روضه می‌خوانم از غم رویت            یاد رخسار و دست و بازویت

آه و واویـلا، آه و واویـلا (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

با عنایت به اینکه همراهی امام حسن با حضرت زهرا در واقعۀ کوچه در هیچ کتاب معتبری نیاده است و معتبر نیست بیت زیر تغییر داده و دو بیت بعدی حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

در پیـش چـشم حـسن خـدایـا            به خـاک کوچه افـتاده زهـرا

حـسـن بـگـویـد بـا دیــدۀ تـر            ای قـد خـمـیـده غریب مـادر

خیز و از جا ای، گـل ریحانه            تا که برگردیم به سوی خانه

ذکر زمزمه ای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ( 9 شب )

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

بنگـر ای بابا که پرپر لاله و ریحانه شد           قـتلگـاهـم بین دیـوار و در این خانه شد

أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (۲)


******************************

بنگر ای بابا که دست جانشینت بسته شد           بین این دیوار و در پهلوی من بشکسته شد

بنگر ای بابا چه خوش حقّ رسالت شد ادا           بر زمیـن افتـاده‌ام در پیـش چشم بچّه‌ها

أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (۲)

******************************

بـنگــر ای بابا دل ذرّیـۀ خود را حـزین           اوّلیـن مظلـوم ایـن عالـم شده خانه‌نـشین

بنگـر ای بابا که اهل‌بیت تو غـمدیده‌انـد           آتش افروزان به اشک دخترت خندیده‌اند

أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (۲)

********************* کوچه بنی هاشم **********************

غصّه‌های کلّ عـالم در دل ما جا گرفت           نانجـیبی بیـن کوچه راه مادر را گرفت

انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (۲)

******************************

چون جسارت کرد بین کوچه خصم بوتراب           عالم امکان ز غم شد بر سرم آنجا خراب

چونکه بین کوچه بالا رفت دست آن لعین           ناگهان گردیده یا رب مادری نقش زمین

انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (۲)

********************** بیت الاحزان ************************

بیت الاحزان مرا کرد از جفا دشمن خراب           گریه می‌کردم در آن، از بی‌کسیِ بوتراب

أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (۲)

******************************

عالمــی از آب رویِ مـن بگیــرد آبــرو           اشکِ من بـاشد سلاحـم در نَبَردِ با عدو

بــا دل غمدیــده بهــر نالـۀ غـم پـروری           تا اُحُد می‌رفـتم از یثـرب پِیِ افـشاگری

أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (۲)

******************************

کز سرِ غربت ببین ما کعبۀ غمها شـدیم           ای عـموجان بعـدِ بابا ما دگر تنها شدیم

پهلویم را پشت در بشکسته خصمِ بی‌حیا           دست وَجـهُ‌الله بـستـه شد میـان کـوچه‌ها

أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (۲)

*********************** اذان بلال *************************

ای أذان‌گوی پیمبـر رو به سـوی مـأذنه           ای اذانـت تـا قـیـامـت آبــروی مــأذنــه

أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (۲)

******************************

تو ز کفّـارِ لعیـن بس طعنه‌هـا بشنیده‌ای           در رَهِ اسلام و قرآن بس مصیبت دیده‌ای

در غبار فـتنـه که بر دین اهانت می‌شود           ایـن أذانت بانگ تبـلیـغ ولایت می‌شـود

أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (۲)

******************************

در اذانت گو که دست شاه مردان بسته شد           پشت در پهلوی دختِ مصطفی بشکسته شد

در اذانت کن تو اعلام ای مؤذّن بر همه           کـه بُـوَد خیرالعـمل، بِرُّ الْعلیّ و فـاطمه

أنا الزهـرا، أنا الزهرا، أنا الزهـرا، أنا الزهرا (۲)

********************** بستر شهادت ***********************

بیـن بستـر مـادر مظلومه‌ام افـتاده است           گوئیا بهـر سفر از این جهان آماده است

مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر (۲)

******************************

دست خود را گَه به بازو گَه به پهلو می‌زند           شمع عُمر مادرم از درد، سوسو می‌زند

پهلویش بشکسته شد در پشت آن در مادرم           نافلـه خـوانـد نشـستـه بین بـسـتر مـادرم

مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر (۲)

******************************

شـدّت دردش فراوان است یار مرتضی           در قنوتِ خود به یک دستش بگوید رَبّنا

نالۀ مادر زنـد بـر قلب ما هـر دم شَـرَر           ذکر او عجّل وفاتی گشته از سوز جگر

مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر، مرو مادر (۲)

*********************** شب شهادت ***********************

ای مرا مـولا و  رهبر ای مرا نور بصر           آخرین شب باشد از عمر منِ خونین‌جگر

خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ (۲)

******************************

درد غربت باشد از روی کـبودم منجلی           می‌شوم مهـمان بابا کن حـلالـم یا عـلی!

می‌روم از پیش تـو با قامتِ خم یا علی!           إِبْکِـنی یا سیّـدی، مظلـومِ عـالـم یا عـلی!

خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ (۲)

******************************

شب مرا غسل و کفن کن ای غریب عالمین           بَعدِ من یا بوالحَسَن جان تو و جان حسین!

می‌روم زینجا ولی دارم به قلبم سوز و آه           وعــدۀ ما عصر عـاشـورا کنار قـتلگـاه

خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ، خدا حافـظ (۲)

*********************** روز شهادت ***********************

روز آه و روز ناله روز اشک غربت است           روز عاشورای زهرای خمیده قامت است

انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (۲)

******************************

لالۀ من از جفا و کینـه پرپر گشته است           با قد خم گشته مهمان پیـمبر گـشته است

همچو گل افسـرده‌ام من در فراق آفتاب           سقفِ بیت آرزوها بـر سر ما شد خراب

انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (۲)

******************************

کس در این عالم چو من، مظلوم بی‌یاور ندید           اشک مظلومی من بر صورت یارم چکید

حامی نیلی جمالم ای بـه عالـم نور عین           بی‌تو من می‌مانم و آهِ حَسَن، اشک حسین

انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (۲)

*********************** شام غریبان ************************

بی‌نوا شـد بلبل و هم بی‌صفا گشته چمن           تسلیت یا حجة بن العسگری یابن الحسن

ابـا صالـح، ابـا صالـح، ابـا صالـح، ابـا صالـح (۲)

******************************

اهل‌بیت مصطفی در شیون و در زمزمه است           شام غم های علی یا شام دفن فاطمه است

در شب شام غریبان شهر یثرب غم سراست           مرتضی مشغول غسلِ حضرت خیرالنساست

عـلی جانم، عـلی جانم، عـلی جانم، عـلی جانم (۲)

******************************

خـود تو می‌دانی گناه یار تنهایم چه بود           بنگر ای أسما شده بازوی زهـرایم کبود

از منِ دلخسته می‌کرد او ز جان دفع خطر           بر غـلاف و تازیانه دستِ یارم شد سپـر

انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم، انا لمظلوم (۲)

********************** بعد از شهادت ***********************

هر شب از درد فراقت می‌نمایم زمزمه           رفتی و من مانـدم و یک خانۀ بی‌فـاطمه

غریبم من، غریبم من، غریبم من، غریبم من (۲)

******************************

رفـتی ای آرام جانم رفـتی ای دلدار من           خیز و بنگر ای بهار من به حال زار من

خیز و بنگر بر حَسَن آن زینت دامانِ تو           زانوی غم در بغل بگرفته از هجرانِ تو

غریبم من، غریبم من، غریبم من، غریبم من (۲)

******************************

دیده‌اش را از غمت گریان نماید این پسر           غصّـه‌اش را از پدر پنهان نماید این پسر

خـاطرات ضرب سیلی قـاتل جانش شده           هر شب از داغ تو چون شام غریبانش شده

غریبم من، غریبم من، غریبم من، غریبم من (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

با عنایت به اینکه همراهی امام حسن با حضرت زهرا در واقعۀ کوچه در هیچ کتاب معتبری نیاده است و معتبر نیست بیت زیر تغییر داده و دو بیت بعدی حذف شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

چونکه بین کوچه بالا رفت دست آن لعین           ناگهان دیدم که گشته مادرم نقـش زمین

من خودم دیدم که غم بر لوح جان حاکی شده           مادرم روی زمین و چادرش خاکی شده

من خـودم دیـدم به آه و ناله و چشم ترم           زد عـدوی بی‌حیا سیلی به روی مـادرم

ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ( 2 شب )

شاعر : میثم مؤمنی نژاد نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

باغبانم من و باغ من آتش گرفته            یاس من پرپر و یاسمن آتش گرفته

دل آتــش بــســـوزد بــر دل مـن            یک علی ماند و یک مدینه دشمن


فـاطـمـه فـاطـمـه فـاطـمـه جـانـم

********************

بستن دست خیبر گشا دارد تماشا            پیش چشم علی بشکند شاخۀ طوبی

به نگـاهت قـسـم به دست بـسـتـه            دل من مـثـل بـازویت شـکـسـتـه

فـاطـمـه فـاطـمـه فـاطـمـه جـانـم

********************

سورۀ قدر من سورۀ کوثرِ لولاک            فاطمه بر زمین خورده و می‌لرزد افلاک

مصحف عمر من ورق ورق شد            آفـتـاب عــلـی رنـگ شـفــق شـد

فـاطـمـه فـاطـمـه فـاطـمـه جـانـم

********** بعد از شهادت حضرت زهرا (س) **********

ماه گردون کنار مزار آفتاب است            یا سر تربت فاطمه ابوتراب است

خون دل می‌چکد از چشم مردی            ای مدیـنه تو با عـلـی چه کـردی

فــاطـمـه فــاطـمـه خـدا نـگـهـدار

********************

قـتـلگـاه تو شد تا ابد غـمخانـۀ ما            بین دیوار و در کشته شد پروانۀ ما

رفـتـی ای کـشتی پـهـلـو گرفـتـه            زیـنـبـم در بـغـل زانــو گـرفـتــه

فــاطـمـه فــاطـمـه خـدا نـگـهـدار

********************

دل مرغ سحر سوزد از امن یجیبم            بغض بشکسته گوید که زهرا من غریبم

نـیـمـه جـان بر سـر قـبـر جـوانم            سـوزم و تا سحـر قـرآن بخـوانـم

فــاطـمـه فــاطـمـه خـدا نـگـهـدار

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ( 2 شب )

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

هـیــزم آورده دشـمـن خــدایــا            شعـله زد آتش از درب خـانـه

نـالـه‌ای کـودکـانه بـلـنـد اسـت            مـــادرم را مــزن تــا زیــانــه


وامصیبت؛ وامصیبت؛ وامصیبت؛ وامصیبت

****************************

ای فـلـک تا هـمـیـشـه بـنـالـی            این چه ظلم و غم بی حساب است

ظـالــمـی مـی‌زنــد تــازیــانـه            دست خیبر گشا در طناب است

وامصیبت؛ وامصیبت؛ وامصیبت؛ وامصیبت

****************************

کوه صبر از مصیبت شکـسته            فـاطـمـه پـشت در نـاله مـی‌زد

ای مدیـنه چه کـردی که دیگر            روز و شب فاطمه گریه می‌کرد

وامصیبت؛ وامصیبت؛ وامصیبت؛ وامصیبت

************* بعد از شهادت حضرت ***************

شب شد و چـشم مـاه و ستـاره            شـاهــد چــشــم بــارانــی مـن

بر مـزار غـریب تـو هـر شب            بـشکـنـد بـغـض پـنـهـانـی من

فاطمه جان؛ فاطمه جان؛ فاطمه جان؛ فاطمه جان

*****************************

شب شد و تا سحر گریه می‌کرد            یک جـوان بر مـزار جـوانـش

یـاد روزی کـه در قـلـب آتـش            نــالـه زد مــرغ هـم آشـیـانـش

فاطمه جان؛ فاطمه جان؛ فاطمه جان؛ فاطمه جان

*****************************

مـیـل رفـتـن بـه خــانـه نـدارد            کاش عـالـم هـمین شب بـمانـد

چـاره ســاز غــم عـالـمـی در            چــارۀ اشـک زیـنـب بــمــانـد

فاطمه جان؛ فاطمه جان؛ فاطمه جان؛ فاطمه جان

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ( ۱۰ شب )

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

ثــمـر داده جـفـای اهـل کـیـنـه            زند شیعه از این ماتـم به سینه
شهیده گـشته زهـرای حـزیـنـه            شد عـاشـورای بانـوی مـدیـنـه


در این غم و در این عزا * سرت سلامت ای مولا*  الا ای مهدی زهـرا
گل چشمت به موج گریه پرپر شد            عزای مادرت زهرای اطهر شد
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
 **************آتش زدن در و دیوار **************

کـشـد از خـانـه‌ام آتـش زبــانـه            بُــوَد دریــای دردم بـی‌کــرانـه

عدو در پیش چـشمـم ظالـمـانه            زده بـر جـسـم یــارم تـازیـانـه

دو چـشم دخـترم تر بود * گـلم از کـینه پرپر بود * میان دیـوار و در بود

گـل یـاسـم میان شعـلـه‌ها افـتاد            همه دار و ندارم پشت در جان داد

آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (۳)

*********************

دلم با درد و ماتـم همنـشین شد            چه ها با من ز اهل ظلم و کین شد

دو دستم بـسته و حالـم پریشان            که زهرا ناگهان نقش زمین شد

من و ذکر یارب یارب * من و قلبی در تاب و تب * من و اشک چشم زینب

کند گـریـه به یاد غـربت مادر            به زیر لب بگوید با دو چشم تر

آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (۳)

*********************

به یثرب فـتـنۀ سختی به پا شد            کزآن حقّ رسالت خوش ادا شد

که بعد از رحلت ختم رسولان            جفا بر دختـرش خـیر النّسا شد

لعـینان با هم پیوستـند * دل بنت طاها خـستـند * وَ پهلویش را بشکـستـند

به پشت در صدا زد حضرت زهرا            ببین بابا چه‌ها کرده عـدو با ما

آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (۳)

 ****************کوچه بنی هاشم ****************

غـم قـلب حـسن شـد بـی‌نهـایت            امان از این جـفا و این جـنایت
میان کوچـه‌ها با ضرب سیـلی            شـده زهـــرا فـــدایــی ولایــت

میان آن کـوچـه تـنـها * ز جـور و کـیـنـۀ اعـدا * شده نـیـلی روی زهـرا
زند ناله پیـمـبـر از غـم زهـرا            به روی نیـلی و قـدّ خـم زهـرا
آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (۳)
*********************
شـنـیـدم نـالـه‌هـای جـبـرئـیـلـی            که روی عصمت الّله گشته نیلی
پـیِ بــیــداری اســلامـیــان در            میان کوچه زهرا خورده سیلی

فـدای مـولا علی بود * به هر لحظه با عـلی بود * نـوای او یا عـلی بود
رساند بر هـمه عـالـم پیام خود            که بـایـد شد فـدایـیِّ امـام خـود
آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (۳)
*********************
الا ای ذکـر یا رب گـفـتگـویت            بوَد عـرش مُعـلا خـاک کـویت
ز بس که ضربۀ او بوده سنگین            کبودی شد عیان در ماه رویت

غـمـت حـاصل مـجـتـبـی * شده قـاتـل مـجـتـبـی * امـان از دل مـجـتـبـی
امان از ناله و سوز و نوای او            شده این کوچه‌ها کرب و بلای او
آه، یا زهـرا یا زهـرا یا زهـرا (۳)
 ***********بیت الاحزان و زیارت شهدای احد ***********
ز غـربت دل پـریـشانـم خـدایـا            بـبیـن چـشمـان گـریـانم خـدایـا
ز نـامـردیِ یـک عـده مـنـافـق            اُحُـد شد بیـت الاحـزانـم خـدایا

پـی نـهـیِ از مـنـکـرم * ســلاح من چـشـم تـرم * بـرای حـفـظ رهــبـرم
کـنم در اوج فـتـنـه با دلی آگـاه            به این گریه جهادِ فی سبیل الله
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
مـزار حـمـزه شـد دارالـبکـایـم            گرفـته دیگـر از گـریه صـدایم
دل عـالـم شده یک کاسۀ خـون            به پـای نـوحـه و مـرثـیـه‌هـایـم

نبودی چون گل افسردم * میان کوچه پژمردم * به یک سیلی زمین خوردم
ندارد پـاسخـی دیگـر سـلام ما            نـبـودی تا بـگـیـری انـتـقـام مـا
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
به خاک پـستی و ذلّت نشستـند            نبـودی دست مـولا را بـبـستـند
نـبـودی پیـش چـشـم کـودکـانـم            ز من هم دست و هم پهلو شکستند

غریـبی‌ام مـنجلی بود * غَـمـَم غـربتِ ولی بود * گـناهم عـشق عـلی بود
عدو آمد چه غوغایی به پا گردید            لگد زد بر در و محسن فدا گردید
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
 *****************اذان بلال حبشی ****************
بلال ای مَظهـر پـاکی و ایـمان            بـبـین آل نـبـی را دل پـریـشان
دلــم تــنـگ اذانـت شـد مــؤذن            اذان گو در دفاع از دین و قرآن

بگو بانگ تکـبیـرت را * ببین حال و روز زهـرا * شده ضایع حق مولا
بگو زهرا دلش زار و غمین گشته            چرا که رهبرش خانه نشین گشته
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
بگو این فتنۀ اهل خطایی است            بگو زهرا به راهِ دین فدایی است
به تکبیرت نما امر به معروف            بگو راه علی راه خـدایی است

بخـوان اهـل شـقـاوت را * بگـو راه سعـادت را * بـزن بانگ ولایـت را
رضای حق حمایت از ولی باشد            صراط المستقیم راه عـلی باشد
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
 **********بسترشهادت: زبانحال حضرت زهرا **********
بـیـا ای زیـنـب غــمـدیــدۀ مـن            کــنــار سُــفــرۀ بـرچـیــدۀ مـن
کنم بر تو وصیّت با دلی خون            بــیــا ای روشـنــای دیــدۀ مـن

اگر چه تـو عـزاداری * نـما با چـشم خـونـباری * یـتـیـمان را پـرستاری
عزیز و جان و جانان منی زینب            تو مادر بر یـتیـمان منی زینب
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
عزیزم نـور چشمـم جان مـادر            بـرو آن سـاروقِ بـستـه بـیـاور
لـبـاسـی بـاشـد آن را در بیاور            بـگـو در کـربـلا پـوشد بـرادر

ز دشمن جـفا می‌بیـنی * به مـقـتـل بلا می‌بیـنی * ذبـیحاً بِالـقـَـفا می‌بـینی
تو می‌بینی به رویِ نی سر دلبر            به خاک افتاده خونین پیکری بی‌سر
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
ز دلـهـا آتـش غــم زد شــراره            نمایی جـسم بی‌سـر را نـظـاره
به جـای من میـان قـتـلگـاهـش            بـزن نـالـه به جـسم پـاره پـاره

کـنار جسم بی‌کـفن * به صـورتت ای جان من * به جای من سیـلی بزن
شِنـو از روی نـیـزه سوزِ آه او            بخـوان نـوحـه میان قتـلگـاه او
وای، حسین وای حسین وای حسین وای
 **************مصائب بستر شهادت *******ـ********
گـل یـاس عـلـی نـیلـوفـری شد            زمـان نـالـه‌هـای حـیـدری شـد
زنـم بر سیـنه و سـر تا قـیامت            که بـانـوی مـدیـنه بسـتـری شد

جـفـاهـا دیــده واویـلا * قــدش خـمــیـده واویـلا * شــود شـهـیـده واویـلا
گـرفته رنگ غم کاشانۀ حـیدر            خـزانی شد گـل گـلخانۀ حـیـدر
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
ز غـیرِ روی دلبـر دیـده بـسته            نـمـاز نـافـلـه خـوانـده نـشـستـه
ولی تا می‌رسد حـیـدر به خانه            ز جا خـیزد به پهلـوی شکـسته

از آن رنگ و رو واویلا * ز دست و بازو واویلا * ز درد پهـلو واویلا
دگر شمع دل حیدر شده خاموش            به پیش چشم طفلانش رود از هوش
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
به عشق رهبر جان بر لبِ خود            فـدا شـد بـا نـوای یـا ربِ خـود
به دستی بی‌رمق در بِینِ بـستر            کـشد شانه به مـوی زینب خود

بـگـویـد زیـر لب زهـرا * بـرو آمـاده شـو جـانـا * بـرای روز عـاشـورا
مـهـیـّا شـو بـرای دیـدن دلـبــر            که در گودالِ خون است و ندارد سر
وای، حسین وای حسین وای حسین وای
 ******************شب شهادت ******************
شـب تـنـهــایـی مــولا رسـیـده            شب مـعــراج یـار قـد خـمـیـده
خـدا صبـری دهـد بر آل طاهـا            که فـردا می‌شود زهـرا شهـیده

دگـر آید بوی هجران * عـلی گردیـده نوحه خوان * رود زهـرا قـدِ کمان
خداحافظ الا ای غـمگـسار من            همه هستم هـمه دار و ندار من
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
الا ای درد جـانـت بــی‌کـرانـه            کنی هـمـراهِ اسماء کـار خـانـه
ولـی هـر دم بگِـریَم یـادِ آن دم            که خوردی پیش چشمم تازیانه

زدی آتش دلم آن روز * فنا شد حاصلم آن روز * غمت شد قاتلم آن روز
شبیهِ گل شدی بی‌جان و پژمردی            به پیش چشم من آنروز زمین خوردی
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
خـدا حـافظ برو ای یـاس پرپر            شَـوَد مـأنـوس حـیـدر دیـدۀ تـر
ولی با اینچنین هجرانَت ای یار            خجـالت می‌کِـشم من از پیـمبر

پس از تو از دنیا سیرم * پس از تو ماتم می‌گیرم * دعا کن من هم بمیرم
تو و درد و مِحَن ای وای ازاین غربت            من واشکِ حسن ای وای ازاین غربت
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
 ****************روز شهادت *******************
ثــمـر داده جـفـای اهـل کـیـنـه            زند شیعه از این ماتـم به سینه
شهیده گـشته زهـرای حـزیـنـه            شد عـاشـورای بانـوی مـدیـنـه
در این غم و در این عزا * سرت سلامت ای مولا*  الا ای مهدی زهـرا
گل چشمت به موج گریه پرپر شد            عزای مادرت زهرای اطهر شد
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
پیام مکـتب زهـرا هـمیـن است            که این سرمایۀ دنیا و دین است
صراط و المستـقـیم هر دو دنیا            فـقـط راه امیـرالمـومنـین است
درخت دین می‌خواهد خون * که اَکثَرهُم لا یَعقِلون* بگو با ناله‌ای محزون
شهیده با دلی سوزان شده زهرا            فـدایـیّ رَهِ قــرآن شـده زهـــرا
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
فلک شد نوحه خوان در کوی زهرا            مَلَک شد مست عطر و بوی زهرا
که نـاگه در کـنـار بـسـتـر غـم            چکید اشک علی بر روی زهرا

به دست شکسته زهرا * گرفته اشک حیدر را * بگرید خون چشم مولا
شده زنده به حیدر خاطرات غم            شده دارالعزا زین غـم همه عالم
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
 ****************شام غریبان ********************

گـواهـی مـی‌دهـد چـشـم تـر ما            خـزانـی شـد گـل نـیــلـوفـر مـا
رسـیـده مــوقــع دفــن شـبــانـه            شــده شــام عـــزای مــادر مــا

امان از شام غـریـبان * شده چـشم مولا گـریان * بیا سلـمان بیا سلـمان
شده وقت غمی عظمی برای ما            بـیا سلـمان که بـابـایم بود تـنها
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
بـیـا تا حـال مــولایـت بـبـیـنـی            گـل از گـلزار اشک او بچـینی
بـیـا از بـهـر دفـن مـادری کـه            صدا می‌زد که یا فضه خـذینی

رود زهرای قد کمان * نـبی امشب دارد مهمان * بیا سلـمان بیا سلمان
رسد تا عرش زسوز دل نوای ما            بیا سـلـمان که بـابـایم بود تـنها
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
ز کـوه غـصه‌هـا ریـزد گـدازه            دوبـاره داغ جَـدّم گـشـتـه تـازه
بـبـیـن بـابـای مـا یـاری نـدارد            بـیــا از بـهــر تـشـیـع جـنــازه

در این هنگامۀ هجران * شده چشم مولا گریان * شرر دارد بابا بر جان
ز فرط گریه بند آمد صدای ما            فتاده حیدر از این داغ دگر از پا
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
 ************مصائب بعد از شهادت حضرت ***********
تو و از دارِ دنـیا پـر گـشـودن            من و اشـعـار تنهـایی سـرودن
تـو و دیـدار رخـسـار پـیـمـبـر            عـلـیّ و خـاطـرات با تو بودن

الا ای شمع انجـمن * بده یک دم جـواب من * چه سازم با اشک حسن
به زیر لب بگـوید با دلِ چاکی            خودم دیدم به کوچه چادر خاکی
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
تو رفـتی و دگـر تنهـا شدم من            اسیـر دست مـاتـم هـا شـدم من
کـنم پـیدا و پنهـان بر تو گـریه            عـزادار تو ای زهـرا شدم من

فـداییّ قرآن و دین * بـبـیـن ای یار مهـجـبـین * شده حـیدر خانه نـشین
رسد هر دم به گوشم سوز آوایت            در این خانه عجب خالی بود جایت
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)
********************
ببـینم نـور ماه و روضه خوانم            کِـشم با ناله آه و روضه خوانم
به یاد کوچـه و سیـلـی و آتـش            کنم من سر به چاه و روضه خوانم

کـجـایی ای نگـار مـن * گـل نــیـلی عُـذار مـن * ز پا افــتـادم یـار من

کجـایی ای اُمید نـیـمه جان من            جوان خسته و قامت کـمان من
آه، واویــلا واویــلا واویــلا(۳)

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها بصورت زیر و ناصحیح آمده است که به نظر می رسد غلط تایپی باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شدند

دلم با درد و ماتـم همنـشین شد            چه ها با ز اهـل ظلم و کین شد

من و ذکر یارب یارب * من قلبی در تاب و تب * من و اشک چشم زینب

بـگـویـد زیـر لب زهـرا * بـرو آمـاده شـد جـانـا * بـرای روز عـاشـورا

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

خانه‌ای که شُده خاکِ سه امامش جبریل            خانه‌ای که نرسد بر سرِ بامش جبریل

خانه‌ای که به سویش بود قیامش جبریل            خانه‌ای که به درش بود سلامش جبریل


از درِ کهنه در بسته که خواهش می‌کرد

اهل آن را به در خانه سفارش می‌کرد

گفت با در نَفَسِ خانه مریض احوال است            چند روزی ست که از گریه کمی بی‌حال است

پدرش رفته و سهمش غم و آه و ناله است            گفت با در ولی افسوس که بداقبال است

ناگهان دید در، آن روز که غربت پُر بود

سمت جبریل سر کوچه جماعت پُر بود

تازه فـهـمید همان روز سفـارش ها را            تـازه دانست دلیـل همه خـواهش ها را

دید در یک طرفش هیزم و آتش ها را            بعد از آن دید در آن بین کِشاکشِ ها را

خواست تا نشکند آتش چقدر غوغا کرد

خواست تا وا نشود ضربه‌ای آن را واکرد

چند ضربه که به در خورد زِ جایش اُفتاد            مادری خم شد و از درد صدایش اُفتاد

پـدری آب شد از شانه عـبایـش اُفـتـاد            در آتـش زده روی سر و پـایش اُفـتـاد

رحـم بر آن تنِ بـی‌تـاب نـیاورد کسی

چـادرش شعـله‌ور و آب نـیاورد کسی

رفت در کوچه کمر بندِ علی در دستش            تا جـدایش بکـند گـفت بزن بر دستـش

دخترش داد زد ای وای برادر دستش            خُرد شد قامت او از همه بدتر دستـش

تا که آیینه ترک خورد عـلی را بردند

پیش دختر که کتک خورد علی را بردند

در آتش زده شد... خیمه و طفلان ماندند            وقتِ غارت شد و این جمع پریشان ماندند

دخـتران در وسطِ حـلـقۀ دزدان ماندند            بی‌عمو بی‌سپر و بی‌سَر و سامان ماندند

خـیمه‌های حرم از آتش شـامی پُر شد

دورِ طفلان چقدر جمعِ حرامی پُر شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

دید دشمن فاطمه جان علی است            بلکه با جانش نگهبان علی است

گـفت باید جان حـیـدر را گرفت            از عـلی دخت پـیـمبـر را گرفت


دیـد جان مرتضی پشت در است            از امـام خـویش هم تنهـا تر است

پای تا سر بغض و خشم و کینه بود            کـیـنـه هـایـش کـیـنۀ دیـریـنه بود

بغض حیدر شعله ور در سینه داشت            سنگ بود و جنگ با آئینه داشت

سنگ و آئـینه نمی دانم چه شد!؟            آهـن و سیـنـه نـمی دانـم چـه شد

آنـقـدر گـویـم که در بـیـت الـولا            قـل هــو الله گـشت از قـرآن جدا

آرزوی حـیـدر آنجـا کُـشـتـه شـد            هم پسر هـم مادر آنجا کشتـه شد

بـر گــلـسـتـان ولایـت تـاخــتـنـد            غـنچه را با لاله پـرپـر ساخـتنـد

لاله زیر خـار و خس افـتاده بود            باغـبان هـم از نـفـس افـتـاده بود

ظلـم و طغیان تا قیامت زاده شد            این چـنیـن مـزد رسالت داده شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ﺗﺎ ﮐﻪ ﺧﻭﺍﻧﺪﯼ ﭘﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﭘﺪﺭﺕ ﺟﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ            ﺁﻧـﻘـﺪﺭ ﻫﻢ ﺳﺨـﻨـﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻗـﺮﺁﻥ ﺁﻭﺭﺩ

ﺑﺮﺩﻥ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺍﻋﻈﻢ ﺑﻮﺩﻩ ست            ﻓﻀﻪ ﺑﺎ ﮔـﻔـﺘﻦ ﯾﺎ ﻓـﺎﻃـﻤﻪ ﺑـﺎﺭﺍﻥ ﺁﻭﺭﺩ


وصلهﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻣﻌﺠﺰه‌اﺕ ﺑﺎﮐﯽ ﻧﯿﺴﺖ            ﭼﺎﺩﺭﺕ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﻫـﻔـﺘﺎﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ

ﮐﻔﺮِ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﯾﮏ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺭﻭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ            ﺁﻥ ﯾﻬـﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ

ﺩﺭ و ﺩﯾـﻮﺍﺭ، ﺷﺒـﯿـﻪ ﺩﺭ ﺧـﯿـﺒـﺮ ﻟـﺮﺯﯾﺪ            ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﺤﺴﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺁﻭﺭﺩ

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)

شاعر : نوید اسماعیل زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترجیع بند

عرش زیر پای او مثل حصیر افتاده است            رونق عشق است در دستانش از بس ساده است

نُه فلک در گردش است از گردش دستاس او            اینكه دستش بر سر دنیاست فوق العاده است


بعد پیغمبر چه بیعت ها که نشکستند خلق            نان به نرخ روز خوردن سفره‌اش آماده است

روی دستانش ورم دارد به پهلو جای زخم            باز هم با هر مشقت بر سر سجاده است

هرکسی این روزها حال و هوایش روضه ایست            خوش بحالش، عشق زهرا کار دستش داده است

فـاطـمـیّـه آمـد و روزیِّ اشک مـا رسـیـد

شکر حق خون دلش؛ از چشم های ما چکید

با غم و اندوه و تب هر روز خلوت می‌کند            یک دل سیر اشک می‌ریزد، عبادت می‌کند

خسته از زخم زبان ها، بیت الاحزان ساخته            از غمش هر روز بر بابا شکایت می‌کند

تا مبادا خدشه‌ای بر دین کسی وارد کند            جان خود را هم شده، خرج ولایت می‌کند

یادشان رفته است این نامردها او کوثر است؟            هر كسی از راه می‌آید جـسارت می‌كند

هرچه باران بر زمین می‌بارد از اندوه اوست            غربتش را با جهان با اشك قسمت می‌كند

جان محض است او و حتی روح سربارش شده            لاجرم روح از تن او رفع زحمت می‌كند

فـاطـمـیّـه آمـد و روزیِّ اشک مـا رسـیـد

شکر حق خون دلش؛ از چشم های ما چکید

روضه اما می‌رسد با چشم های تر به در            وای از آن وقتی كه زهرا می‌رسد آخر به در

طاقتش در پشت در هر بار كمتر می‌شود            دشمنان هربار می‌كوبند محکم تر به در

یاس تا پرپر شود آیا لـگـد كـافـی نبود؟            كاش می‌كردند فكر شعله را از سر به در

خواست تا از سینه‌اش در را جدا سازد ولی            آه، قنفـذ با لگد زد ضربه‌ای دیگر به در

فاطمه رفت و علی یک عمر حسرت خورد که            كاش می‌كوبید یك مسمار كوچك تر به در

بر مداری گیج می‌گردد جهان تا روز حشر            در هوای مدفن زهراست دنیا در به در

فـاطـمـیّـه آمـد و روزیِّ اشک مـا رسـیـد

شکر حق خون دلش؛ از چشم های ما چکید

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه شعر ترکیب بند یا ترجیع بند در پایان هر غزل باید دارای یک بیت برگردان باشد؛ و شعر فوق فاقد این بیت بود؛ لذا برای رفع نقص بیت زیر اضافه شد

فـاطـمـیّـه آمـد و روزیِّ اشک مـا رسـیـد         شکر حق خون دلش؛ از چشم های ما چکید

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خسته از زخم زبان ها، بیت الاحزان ساخته            از غمش هر روز با پیغمبر شکایت می‌کند

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خصم دون تا راه بر صدیقۀ اطهر گرفت           انتـقـام بـدر را از فـاتـح خـیـبـر گـرفت

آنقدر گویم کـه ضرب دست آن بیدادگر           جان حیدر را میان کوچه از حیدر گرفت


بشکند دستی که بر پهلوی قرآن زد لگد           آیـه‌ای از سـورۀ نـورانی کوثـر گـرفت

من نمی‌گویم چه شد، آنقدر گویم در جنان           دست بر پهلوی خود یکباره پیغمبر گرفت

بارهـا کُـشتـنـد زهـرا را و آن بیـدادگـر           جان او را گه به کوچه گاه پشت در گرفت

وای از آن کافر که دعوی مسلمانی نمود           رکن قرآن را شکست و جای بر منبر گرفت

دیـد زینـب مـادر مظلومه‌اش را می‌زند           دست خود بر روی چشم آن نازنین دختر گرفت

با که گویم این مصیبت را که آن بیدادگر           با فشار در گلاب از غنچۀ پرپر گرفت؟

میثم! آن آتش که شد از خانۀ زهـرا بلند           شعله‌اش از خیمه‌های آل عصمت سرگرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه همراهی امام حسن با حضرت زهرا در هیچ مقتل معتبری نیامده است بیت زیر حذف شد. موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بود دست مجتبی در دست مادر، بعد از آن           مجتبی در راه خانه دست از مـادر گرفت

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

باغ بهشت وحی را نخل به خون کشیده‌ام            بـار مـلال می‌بـرد سـرو قـد خـمیـده‌ام

شهـر مدینه می‌زند ناله به پای نـاله‌ام            خاک حجاز می‌خورد خون ز سرشک دیده‌ام


با همه کرده‌ام وفا از همه دیده‌ام جـفا            با هـمه بـودم آشنا از همه دل بریـده‌ام

تیشۀ فتنۀ خزان، خورد به پهلویم کز آن            شاخه شکست و شد جدا میوۀ نا رسیده‌ام

راز دل مدینه‌ام چاه عـلی ست سیـنه‌ام            از لب خود به هر نفس ناله او شنیده‌ام

تا ببرم بدوش خود بار بلای دوست را            منّت تازیانه را بر دل و جان خریده‌ام

درد کشد به بسترم باز به فکر حیدرم            گشته علی علی علی هر چه نفس کشیده‌ام

دهر، محیط غـربتم مُلک وجـود تربتم            زیر گِـلم مجو که در بـاغ دل آرمیده‌ام

نقش زمین شدم ولی در ره یاری علی            اشک فشان ستاده‌ام ناله کنان دویـده‌ام

(میثم) بـی‌قـرار را خـستـۀ داغـدار را            اشک به دیده داده‌ام خون به دل آفریده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

با همه کردم وفـا از همه دیـده‌ام جـفـا            با هـمه بـوده آشنا از همه دل برده‌ام

 

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

لالـه‌هـا پـژمـرد؛ بـلـبـل را دگر آوا نبود           هیچ کس در باغ، مثـل باغـبان تنها نبود

یک مدیـنه دشمن و یک خانۀ بی‌فـاطمه           بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود


روی سیلی خورده زهرا شهادت می‌دهد           از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود

نـیـست جـایـز خانۀ کـفـار را آتش زدن           ای مسلمانان مسلمان بود زهرا، یا نبود؟

ای جنایت کار، ای بیدادگر، رویت سیاه           اجر و پـاداش رسالت کُشتن زهـرا نبود

مصطفی از تو مودّت خواست تو سیلی زدی           بی‌حیا سیلی زدن اجز ذوی القربی نبود

ریخت دشمن بر سر زهرا، ولایت را ببین           بارها از پـا فـتاد و غـافـل از مـولا نبود

من نمی‌گویم چه شد گویند در چشم علی           سیـل دشمن بود پیدا فـاطـمـه پـیـدا نبود

ای مدیـنه آتـش غـیـرت چرا آبت نکـرد           جای نامـوس خـدا در دامن صحرا نبود

آنچه برآل علی در کـربلا یکسر گذشت           در سـقـیـفـه اتـفـاق افـتاد، عـاشـورا نبود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

یک مدیـنه دشمن و یک خانۀ بی‌فـاطمه           بانوی آن خانه کس بجز زینب کبری نبود

نـیـسـت جـایـز خــانــۀ کــفـار را آتـش            ای مسلمانان مسلمان بود زهرا، یا نبود؟

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

لالۀ وَحيَم که پيغمبر شکفت از بوی من           قامتـش خـم بود پيش قـامت دلجـوی من
پای تا سر محو ديدار خدا
می‌شد رسول           می‌گشود از شوق تا چشم خدا بين سوی من


روح ما بين دو پهلو چون مرا فرموده بود           خصم دين بشکست از ضرب لگد پهلوی من
دست من بوسيد پيغمبر که اين دست خداست           قنفـذ از آن بست بازو بـند بر بازوی من
بس که گرد غم ز هر جانب به رخسارم نشست           شد سفـيـد آخر در ايام جـواني موی من
جز به مهدي روي سيلي خورده نگشايم به کس           منـتـقـم بايد بـبـيـند گـشته نيلي روی من
بشکند دستش، سيه گردد به محشر صورتش           آنکه سيلي زد مرا در پيش چشم شوی من

می‌شود ميثم لواي سلطنت کوبي به عرش           تـا کـه هـسـتي از در گــدای کــوی مـن

: امتیاز

مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اجر و پـاداش رسالت، شعلـۀ آذر نبود            این همه آزار، حق دخـت پیغمبر نبود

چهرۀ انسیة الحورا و ضرب دست دیو            فاطمـه آخر مگـر محبوبۀ داور نبود؟


فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت آه!            حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود

از فشار در همه اعضای او درهم شکست            فضه را می‌خواند و بالای سرش مادر نبود

دست او بشکست اما دست مولا را گشود            غیر او کـس را توان یاری حیدر نبود

فاطمـه تنهـای تنهـا در پـس در اوفتاد            هیچ‌کس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود

در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند            سنگ‌دل‌تر هیچ‌کس از قنفذ کافر نبود

قاتل بیدادگر با پا صدف را می‌شکست            در میان آن صدف آخر مگر گوهر نبود

بر تسلای دل صاحب‌عزا گُل می‌برند            گوییا اینجا ز هیزم دسته‌گل بهتر نبود!

میثم! این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی            تـازیانــه احتـرام ســورۀ کـوثــر نبود

: امتیاز

مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سید محمد میرهاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

چون که شد موسی مقیم طور عشق            در پـی اجـرای امـر نــور عـشـق

امـر امت را بـه هـارون وا نـهـاد            در مـقــام رهـبــری او را نــهــاد


یک دو روزی چون ز امت دور شد            چـشـمهـا از دیـدن حـق کـور شـد

سـسـت شـد دلـهـا بـه آیـیـن خــدا            سـامــری شـد رهـــزن دیـن خــدا

گـفت مردم بعـد موسی چون کنید            بیعـت آخر از چه با هـارون کنید

گـرد من آیـیـد هـمـچـون هـالـه‌ای            تـا بـسـازم از طــلا گــوسـالــه‌ای

الـغـرض دلـهـا هـمـه گـمـراه شـد            فــتــنـه در قـــوم کــلـیــم الله شــد

جای آئـیـن خـدا بـدعـت نـشـسـت            جـای پـیـمـان خـدا بـیعـت نشست

مـردمـان رانـدنـد یاس و لالـه را            جای حـق خواندند آن گـوساله را

گـفـتم از هـارون و موسی بر ملا            یــادم آمــد گـفــتـۀ خــیــرالــوری

بارها گـفـتـا بدین مـضمـون جـلی            من چو موسی باشم و هارون علی

شیـعـیـان عـمـق عـزا را بـنگـرید            شـاهـد ایـن مــدعــا را بـنـگـریــد

چون که احمد سوی طور عشق رفت            از دل یـثرب چو نـور عشق رفت

سامری در شهر حق گوساله ساخت            یک شبه امـر امامت رنگ باخت

قـوم مـوسی بـانـی بـدعـت شـدنـد            قـوم احـمـد دشـمـن عـترت شـدند

قوم موسی بـت پـرستی ساز کرد            قـوم احـمـد مـشرکـی آغــاز کـرد

قوم موسی فـتـنه‌ای احـساس کرد            قوم احـمـد طـرح قـتـل یـاس کرد

ســامــریـان مـدیــنـه کـیـسـتــنـد؟            مـجـریـان طرح کـیـنـه کـیـستـند؟

نیل خون شد جاری از کوثر چرا؟            می‌زند نامـوس حـق پـرپـر چرا؟

ازدحــام کـــوی آل الله چـیـسـت؟            این که در خون غوطه ور گردیده کیست؟

کـی شـرر بـر بـاب بـیت الله زد؟            شـعــلـه بـر جــان کـلـیــم الله زد؟

دسـت هـارون مـدیـنـه بـستـه شـد            فـاطـمه از دست مـردم خـسته شد

لـرزه بر ارض و سما افتاده است            یـاس احـمـد زیر پـا افـتـاده است!

صـدق با دست مـکـذّب کـشته شد            حـامی هـارون یـثـرب کـشتـه شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد            فـقط خدا ست که از کار او خـبر دارد

یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود            اگر چه لشکـر دشمن چهـل نفـر دارد


عقیق سرخ از آتش نداشت واهـمه‌ای            کسی که کفو علی می‌شود جگر دارد

کـمـر به یـاری تـنهـایـی عـلـی بـستـه            میان کـوچه اگـر دست بر کـمـر دارد

سر علی به سلامت چه باک از این سردرد            مــحـبـّـت ولــی الــلــه درد ســر دارد

کسی که شهـر سر سفـرۀ قـنوتش بود            چگونه دست به نفـرین قـوم بردارد؟!

صـدا زد: " اشـهـد انَّ عـلـی ولی الله"            ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد

زمـان خـوردن حـق عـلـی و اولادش            سقـیـفـه است و احادیـث معـتـبر دارد

سقـیـفـه مکـتـب شیطانی خـلافـت بود            سیاستی که برایـش عـلـی ضرر دارد

کنیزِ بیت عـلـی خاک را طلا می‌کرد            سقیفه را بنگـر فکـر سیـم و زر دارد

اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت            ولـی ولایـت او بـیـشـتـر ثــمــر دارد

گرفت راه زنی را به کوچه راهـزنی            در آن محـله که بـسیار رهگـذر دارد

بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست            زمـان جـنـگ بـیـایـد اگـر هـنـر دارد

کـشید و بُرد، زد و رفت، من نمی‌دانم            حسن دقـیـق تر از مـاجـرا خـبـر دارد

بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟            هــنـوز چــادر او کـار بـا بـشـر دارد

بگو به میخ: که این کعبه را خراب نکن            غلاف کاش از این کار دست بر دارد

دهـان تـیـغ دودم را عجـیـب می‌بـنـدد            وصـیـتـی که عـلـی از پـیـامـبـر دارد

فدای محسن شش ماهه‌اش که زد فریاد            سـپـر نـدارد اگـر مــادرم، پـسـر دارد

به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه            حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد

اگر خمیده عـلـی از نـماز آیـات است            در آسـمان غـمـش هـاله بر قـمـر دارد

شبانه گـشت به دست ستاره‌ها تـشیـیع            که مـاه الـفـت دیـریـنـه با سـحـر دارد

میان شعله دعـایش ظهـور مهدی بود            که آه سـوخـتـگـان بـیـشـتـر اثـر دارد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

چه افـتخار بزرگی، گـدای فـاطـمه‌ایم            هـمیشه ملـتـمسـیـن دعـای فـاطـمـه‌ایم

چه خوب شد که غلام وفای فاطمه‌ایم            مـقـلّـدان ره فــضّـه‌هـای فــاطـمــه‌ایـم


تـمام عـمـر نـشـسـتـیم زیـر پـرچـم او

همیشه روی لب ماست اسم اعـظم او

خدا به خاطر او داده است ما را جان            به لطف حضرت زهرا شدیم با ایمان

رسیده خیر کثیرش به جمع ما هر آن            اگـر نــبــود، نـبــودیـم حــیـدری الآن

هـوای حـیـدریـون را هـمیشه دارد او

رویـم سـمت جـهـنـم؟! نـمـی‌گـذارد او

نـدیــده‌ایـم زنـی را از او خــدایـی تـر            نـدیـده‌ایـم از او شـیـعــه‌ای ولایـی تـر

برای حـضرت مـولا از او فـدایـی تر            ز فـاطمه احـدی نیست مـرتـضایی تر

به جرم اینکه شعار علی علی سر داد

میـان شـعـلـۀ یک عـده بـی‌وفـا افـتـاد

برای اینکه نگـویند عـلی شده بـی‌یـار            کشیده حضرت ریحانه زحـمت بسیار

شکست حرمت او بین آن در و دیوار            غـریب بود مـیان چـهـل نـفـر اشـرار

زبـان ز گـفـتن این مـاجـرا حـیا کرده

برای حـضرت مـولا پـسـر فـدا کـرده

نـوشتـه‌اند که بـد کـیـنه‌ها زدنـد او را            به پیش چشم علی بی‌هـوا زدنـد او را

بـرای کـشـتـن شـیـر خـدا زدنـد او را            مـغـیـره‌هـایِ بــدون حـیـا زدنـد او را

هـزار روضـه نـا گـفـتـه آمـده سـر او

سه ماه گریۀ خـون بود کـار بـستر او

ازین زمانه بی‌رحم خسته بود سه ماه            عزا گرفـتۀ آن دست بسته بود سه ماه

برای دیدن مرگش نشسته بود سه ماه            شنـیده‌ایم که پهلـو شکسته بود سه ماه

شبی نبود که مرگ از خدا طلب نکند

بـرای غـربـت دُلـدُل سـوار تـب نکـند

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هـر شب که آه تا به سحر گاه می‌کشم            با اشـک شعـله بر جگـر مـاه می‌کشم

تا بـاز هم به شِکـوه نگـویـند بس کـنم            آهـسـتـه گـریـه می‌کـنـم و آه می‌کـشـم


از رنگ سرخ بستر و از پیچ و تاب من            فهـمـیـده زیـنـبم غـم جـانکـاه می‌کـشم

تا در بـروی شـوی، به لـبخـند وا کـنم            خود را به خاک این ره کوتاه می‌کشم

بــازو اگـر مـدد کـنـدم دور از هــمـه            آب وضـوی آخـرم از چــاه مـی‌کـشـم

با نیـمه جـانیم شب خود صبح می‌کـنم            بـا درد سـیـنـه‌ام نـفـسـی گـاه می‌کـشم

: امتیاز